کد مطلب:193921 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

خدمت به خلق و آخرت
در روایات متعددی آمده است كه: اگر كسی را یافتید كه نیاز عالم آخرت شما را با خود به آن جا ببرد و در آن جا به شما باز گرداند فورا احتیاج او را برآورده كنید. زاد و توشه و نیاز آخرت چیزی جز خوش اخلاقی، صدقه دادن، خیرات كردن، منبر رفتن، تدریس كردن، هدیه دادن، خدمت به خلق و برآوردن حاجت دیگران نیست. پول در دنیا خیلی كارها می كند، و برای پول دارها نوعی خوشی است؛ چرا كه به هنگام گرفتاری و احتیاج، دیگر لازم نیست به این و آن رو بیندازند و پول قرض كنند. پس پول داشتن در دنیا یك امتیاز است. عقل این مطلب را قبول دارد و كاملا منطقی است. اما باید به نفس قبولاند كه وقتی كار خیری برای دیگران انجام می شود، در واقع مانند آن است كه فاعل آن خیر برای خودش پول جمع می كند و بودجه آخرت خود را تأمین می كند، پس اگر در دنیا گره از كار كسی گشود و مشكلی را حل كرد، در آخرت صدها گره از كارهایش باز می شود. این است معنای احسان به خویشتن، نه این كه انسان خوب بخورد، یا راحت بخوابد. از دنیا و پول فقط آنچه صرف آخرت و خدمت به خلق خدا می شود ارزش دارد و بقیه اش ضرر است.

در كتاب های قدیمی آمده است كه شخصی با سوزاندن اسكناس آب سماوری را جوش می آورد. این كار، كار جاهلانه و بی ارزشی است كه حكایت از بی عقلی شخص دارد؛ چرا كه با آن پول هایی كه سوزانده دو استكان چای نصیبش شده است و حال آن كه می توانست با مقدار اندكی از آن پول ها میلیون ها استكان چای بنوشد. عمری كه، صرف خوش گذرانی می شود حكایت همان اسكناس هایی است كه برای به جوش آمدن سماور مصرف می شود. از تمام عمر فقط لحظاتی ارزش دارد كه صرف تأمین آخرت گردد و با آن مایحتاج جهان دیگر فراهم شود و بقیه اش تباه كردن سرمایه گران بهای عمر و جوانی



[ صفحه 121]



است. تلف كردن عمر هیچ فرقی با سوزاندن اسكناس نمی كند، بلكه ضرر تلف شدن عمر بیشتر است، چرا كه با سرمایه ی عمر می توان آخرت را آباد كرد و صرف عمر در عیاشی و خوش گذرانی نابود كردن پربهاترین سرمایه در راه های بی ارزش است. كسی كه سرمایه عمر و جوانی خود را بر باد می دهد از كسی كه پول خود را هیزم سماور می كند به مراتب بی خردتر است.

«و أحسنوا الی أنفسكم ما استطعتم» استطاعت یعنی توانستن، یك شرط عقلی است، نه شرعی. فرض كنیم شخصی یكی از نزدیكانش مریض شده و پولی برای مداوای او نداشته باشد. آن شخص می توانسته پولی از كسی قرض كند و مریض خود را نجات دهد، اما این كار را نكرده و بیمار او در گذشته است. اگر از او بپرسند: آیا نمی توانستی پول قرض كنی و با آن مریض خود را مداوا نمایی؟ در جواب خواهد گفت: چرا می توانستم. این معنای استطاعت است. كسی كه برای امرار معاش خود كاسبی می كند اگر یك روز اصلا كاسبی نكند و به خانه بیاید، به اهل و عیال خود بگوید: من امروز كاسبی نكرده ام، در نتیجه شما هم غذایی برای خوردن ندارید، آیا این جمله پذیرفتنی است؟ آیا عقلای عالم چنین سخنی را قبول خواهند كرد؟

معصومین علیهم السلام از ما خواسته اند با استطاعتی كه داریم آخرت خویش را آباد كنیم.